ترور شخصیت در سازمان
واژههای از قبیل “قدرت، اقتدار، نفوذ، تظاهر، خودمحوری، عقده حقارت” در زندگی سازمانی مان چقدر برایمان ملموس هستند و یا چقدر در طول روز برایمان تکرار و یا تداعی می شوند .
صبحها که به سرکارمی رویم از اینکه در آن سازمان فعالیت میکنیم چقدر احساس سرزندگی میکنیم؟ از اینکه بهاندازه تلاشهایتان موردتوجه واقع نمیشویم و از اینکه رئیسمان با برخوردی یاس آور با ما برخوردمی کند. خسته شده ایم بله همه ما با پدیده اعمال قدرت سازمانی از طرف مدیرانمان روبه رو هستیم ولی از نوع مخربش
ترور شخصیت یکی از مخربترین نوع اعمال قدرت در سازمانها هست و آثار روانی و معنوی زیادی بر روی افراد در سازمان میگذارد.
وایت وبندار در رفتار سازمانی در تعریف قدرت آن را ” توانایی و یا ظرفیت برای نفوذ در دیگران و اشیاء میدانند که از طریق آنها کنترل منابع به دست میآید”.
منابعی که از طریق آنها قدرت اعمال می شود شامل:
- اعمال قدرت از طریق پاداش و وعده وعید است:
با استفاده از تشکیل گروههای حامی و افراد دور قاب چین و جذب افرادی که به خاطر امتیاز حاضر به تن دادن به هر کاری هستند.
- اعمال از طریق مشروعیت قانونی:
از طریق به دست آوردن پست و جایگاه سازمانی تعریفشده.
- مبتنی بر مهارت و تخصص و خبرگی است:
از طریق کسب دانش و مهارت تخصصی و کم یاب و خبره شدن در آن صنعت
- مبتنی بر اجبار ،قهر و ترس است:
از طریق اعمال تنبیه و ترس در بین افراد و ایجاد تزلزل در بین افراد و نادیده گرفتن آنها در جمع و جلسات.
- ارجاعی:
افرادی که ادامه دست و پای مدیران در سازمان هستند و از طریق اعمال قدرت بر دیگران به واسطه همانندسازی رفتاری با مدیر قدرتمند سعی در اعمال قدرت بر دیگران دارند.
معمولاً روشهای مختلفی برای ترور شخصیت افراد در سازمان وجود دارد که میتوان به آن اشاراتی داشت:
- ایجاد گروهای حامی با استفاده از رشوه و امتیازهای نامشروع و طرح دوستیهای کاذب، سعی در جمع آوری گروهای حامی دارند که بتوانند اعمال قدرت را از رطیق آنها اعمال کنند .
- متزلزل کردن جایگاه افراد با تغییر پست و جایگاه افراد و گذاشتن در جای که نیاز به تخصص خاصی ندارد و کم اهمیت دادن نظرات آنها .
- بدگویی در پشت سر افراد مورد نظر نزد مدیران عالی رتبه و رفتاریهای سرد و بی تفاوت در روبه رو با فرد مورد نظردر جلسات کاری .
- ممانعت ازورد به جلسات کاری ،آموزشی و تخصصی ،و بی اهیمت نشان دادن نظرات آنها در تصمیم گیری های سازمانی و زیر سؤال بردن کارایی و صلاحیت فرد.
- تلقین به مدیران بالا دستی در خصوص عدم کفایت فرد و تخریب شخصیت بدون اینکه فرد مورد نظر اطلاعی داشته باشد و بتواند از خوددفاعی نماید.
- نامه نگاری های گروهی و تهیه شب نامه با ایجاد جنگ روانی بر علیه فرد برای خسته کردن روح و روان فرد با جهت کاهش تمرکز بر روی کار فعلی و دلسردی از ادامه فعالیت در سازمان .
ویژگی اینچنین مدیران:
احساس حقارت و خودمحوری و عدم اعتماد به نفس وتظاهر به حفظ منافع همه سازمان ،ترس در قرار گرفتن در موقعت های بحرانی ،عدم تخصص گرایی و دانش مورد نیاز پست ،رابطه مندی و سیاست های کثیف سازمانی در بین این مدیران مشترک است ،تنها تفاوت آن در شدت وحدت آن است.
تضادهای درونی و عدم مهارت عاطفی و رفتاری در برخورد با مسائل و واکنش احساسی شدید نسبت به رخ دادها میتواند در رواج این پدیده در میان مدیران تسریع نماید.
پدیده ترور شخصیت یکی از رایجترین بیمارهای سازمانی میباشد که از درون سازمان را روبه نابودی و از بیرون کارمندان را تبدیل به دشمنان سر سخت سازمان کرده و در دراز مدت منجربه نابودی سازمان می گردد و نشانه های این رفتار افزایش غیبت سازمانی، افزایش مرخصی، استعفای عاطفی، تنش سازمانی باشد و منزوی شدن افراد متخصص سازمان می باشد که یکی از دردآورترین مصائب رفتاری سازمانی است .
نقش آموزش و افزیش مذاکره سازمانی و گروهی وایجاد مهارتهای شناختی وعاطفی و رفتاری به بهبود این رفتار و انتخاب نوع اعمال قدرت میتواند نقش موثر و سازندهتری در کاهش این پدیده در سازمان داشته باشد.
برگرفته از مقاله دکتر ساعت چی . روانشناس سازمانی .
لینک کوتاه شده مطلب : https://goo.gl/ZvSyi1